نتایج جستجو برای عبارت :

رد پای حضورت سبزشدن

دانلود آهنگ صادق هاشمی به نام همه جوره عاشقت شدم
دانلود آهنگ صادق هاشمی همه جوره عاشقت شدم
تا نگات کردم دلم رفت
مهرچشمای قشنگت تودلم رفت
تونگاهات چی داری عزیزم
اینارو ازم نگیر بهم میریزم
غرق حرفات شدم عاشقونه
زل زدم فقط بهت به هر بهونه
تو اراده کن واست جونمو میدم
دنیایی که تا ابد واسه خودمونه
همه جوره عاشقت شدم دلمو دادم
همه دیگه باخبر شدن از دل سادم
نمیشه دیگه نفس کشید بی حضورت عشقم
خدا میدونه که تا ابد تا تش باهاتم
لحظه به لحظه تو حال خودم
انقدر دلم پُر شده که کاملا سرریز شدنش را احساس میکنم ...دلم تو را میخواهد‌...سنگینی حضورت را میخواهم ...سنگینی نگاهت....نگاه ِ سبزت  .....اما امشب فقط آه میکشم ....آه ِ از ته ِ دل ....و دیگر هیچ نمیگویم . . . نمیگویم که دلم له له میزند برای نفس کشیدن در حریمت ‌. . .نمیگویم...نمیگویم . .‌ .
دست‌هایت هست، صدایت هست، گرمایت هست، لبانت را می‌شنوم که کلماتِ شعر را به زیباترین شیوه‌ای که شنیده‌ام معنا می‌کنند. می‌دانی، من شاملو را با صدای تو می‌خوانم، هربار. صدایت در کلماتت می‌پیچد، کلماتت در سرم می‌پیچد و صدایت و کلماتت دلتنگی‌ام را بیشتر می‌کند. 
نفس‌کشیدنت را دوست دارم. نفس‌هایت معنای آرامش‌اند. نمی‌دانم شب‌ها چگونه بدونِ نفس‌هایت خوابم می‌برد. لابد بی‌هوش می‌شوم، وگرنه بدونِ این‌که گرمیِ نفس‌هایت گردنم را نواز
مثل گم شدن آن ذره ی نانو در وسعت کهکشان ،حس گمشدگی وسردرگمی دارم،میدانی اسفندماه هرسال داستان همین میشود که با حجم کثیری ازدلتنگی به بازارهای شهرمیروم واز میان هزاران ادمی که ازکنارم رد میشوند درجستجوی یک عدد اویِ من هستم،خیلی بی هدف از پشت شیشه های مغازه ها روسریها ولباسهای قشنگ قشنگ رو نگاه میکنم وبه ارامی سوی دیگر میروم،نمیدانم چی بخرم که دلت را باخودم ببرم وتو بازآیی،نمیدانم چه گلی رابرایت بخرم که با شمیمش راه خانه ام را بیابی،نمیدا
در دیاری آشنا
صدای پای زنی را دمادم می شنوم
که صبحدمان
با نوای عاشقانه اش
کوچه هایش را عطرآگین می کند
و شباهنگام
با کلام روح انگیزش پلک های شهر را فرو می بندد...
 
زنی را می بینم
که نهال عشق رویانده ست بر سیمای شهر...
 زنی که امروز
هشت ماهه شد حضور آبادگرش در این شهر...
زنی ازجنس تلاش
ازجنس محبت
ازجنس عشق...
 
حضورت در شهر دلم ابدی عزیزم
در هر تپش قلبم حضور معبودیست کهبی منت برایم خدایی می کند....بی منت می بخشد...و بی منت عطا می کند...
ای همه هستی...
ای همه شکوه...
ای همه آرامش....
امواج متلاطم درونم را ساحلی نیست جز یادت....
و غوغای  روح بی پناهم را پناهی نیست جز حضورت...
وجودم را با ذکر نامت آذین می بندمو جانم را با یادت متبرک می کنمو عاشقانه تمنایت می کنم....
الهی و ربی من لی غیرک...
ای آب گلم  در پی نورت
                                             خواهش ز وجودم به ظهورت
من میوه ی کالی به حضورت
                                             در طعنه ی ناهی به عبورت
افتاده منم در ره روحت
                                             سیرت به تو هم با تو به صورت
ای آب گلم نغمه ی هستی
                                             خواهش ز دلم قلب صبورت
در این شب هجران شهادت
                                             لخ
گاهی حضورت چه پر رنگ می شود.
آن قدر که در تک تک لحظاتم،وجودت را حس میکنم.
در شادی ام،تو را می بینم خنده بر لب که با آغوش باز، دعوی بوسه ی من بر لبان سرخت میشوی. 
در غمم، تسکین و آرامش دهنده می بینمت که دست نوازش بر سرم میکشی و به من میگویی: آه بنده ی من!  به من امید داشته باش. من کنارتم! 
آنگاه است که من غرقه در خوشحالی و غوطه ور در آرامشم.ممنون بخاطر وجودت خداجون!
 
 
چطور ندیدمت؟
این یه قدم مثبته؟
که‌متوجه حضورت اونم درست پشت سرم نشدم؟؟؟
چرا؟
الان میگی پشت سرت نشسته بودم...!
کی باورش‌میشه ندیدمت!
....
چرا درست وقتی تصمیم میگیری فراموشش کنی انقددد بهت نزدیک میشه که نتونی نادیده اش بگیری ؟؟؟چرا این شکلیه؟؟؟
من گناه دارم خدا...
تو مسافر عشقی و من هر دم در یادت.
فکر کردن به تو، چنان در بیداریم جاریست، که هر لحظه حضورت را احساس میکنم.
چشمانم را هم که میبندم، کنارمی.اما اینبار پر رنگ تر.زیباتر. ملموس تر...
این پاییز فقط دستانت را کم دارد تا کوچه های باغ فردوس را قدم بزنیم و کنار کوچه ی دلبر عکسی به یادگار بگیریم و من از این عشق سرمست شوم و انتظار باز دیدنت را هرچه طولانی، هرچه بیشتر بکشم...
 
ان الله یدافع
عن الذین امنوا
چه غم دارم
وقتی مدافع من
تو باشی.
خیالم تخت تخت است.
خیالم آسوده است.
خدایا اول ایمانی
بده،
اعتقادی و باوری
به لحظه لحظه
حضورت در کنارم
بده.
و بعد تو بشو
مدافعم.
وقتی تو مدافع
باشی.
خاطرم آسوده
است.
در این روزهای اخر سال هرچند که مریضی و خانه نشینی هست و هیچ چیز مثل سالهای پیش نیست ولی دلگرمم... دلگرمم به سبزه هایی که سبز شده اند ... دلگرمم به صداها و خنده ها ... دلگرمم به حضورت...
عشق نجات بخش است، عشق درمان گر است، عشق زنده نگه می دارد...
دلم شعر می خواهد... دلم زیبایی می خواهد ... دلم نور می خواهد...
مطمئنم شعر و عشق و نور هم خواهند تابید بر این روزها ...بیش از پیش...
دلت گرم و سرت سلامت ...به امید دیدار روزهای روشن... به امید در آغوش گرفتن شادی ها و آرزو
ای آب گلم  در پی نورت
                                             خواهش ز وجودم به ظهورت
من میوه ی کالی به حضورت
                                             در طعنه ی ناهی به عبورت
افتاده منم در ره روحت
                                             سیرت به تو هم با تو به صورت
ای آب گلم نغمه ی هستی
                                             خواهش ز دلم قلب صبورت
در این شب هجران شهادت
                                             لخ
خدایا! چرا مرا شکسته میخواستی؟ من که جز تو کسی را نخواستم... خدایا! مرا از بندگانت بی‌نیاز کن و به خودت برسان... خدایا کمکم کن که از ننگ و نام بگذرم و آنچه شایسته است انجام دهم.. سکوتم را غرق عطر یاد خودت کن و سخنم را سرشار از حضورت گردان... خدایا! من از چشم طمع و دشمنی این مردمان میترسم، از علم‌شان از جهل‌شان؛ نحوست سایه شرشان را از من دور کن.. خدایا! اگر هستم، وجودم را جز خیر و خوبی برای بندگانت قرار نده و اگر نیستم، مرا با رحمت و رضوان خودت در آغوش
من نمیدونم چرا و چگونه با این همه فاصله زمانی و مکانی میتونم انقدر دوستت داشته باشم؟ نیستی و ندیدمت و ا۱لا نمیدونم قرار خست روزی باشی یا نه اما هستی! خیلی هستی! من تو خوشحالی و غم و دلتنگی حضورت رو احساس میکنم!
بعضی وقتا فکر میکنم اولین روزی که بذارنت تو بغلم من خوشبخت ترین آدم تو دنیام که قراره زندگیش پر معنا تر از همیشه بشه دخترکم .. :)

پ.ن: قول بده که خیر کثیر زندگیمون باشی!
دست در دستان گرمت میگذارم در خیال 
میروم در بزم تو با عاشقانه در خیال
 لحظه های عمر من غرق حضورت میشود 
میشوم مهمان قلب مهربانت در خیال
 میزند باران،روی شیشه میکشم چشم تورا
 اه چشمان سیاهت سهم من شد در خیال
 میکشم دست ز تو،میکشی ناز مرا 
وصل تو تقدیر من شد لیک آن هم در خیال 
تو مثل فصل بهاری پر ز شادی و سرور 
میشوم پاییز سرد برگ ریزت در خیال 
گفته بودی عاشق و مجنون و شیدای منی 
دیده بودم عاشقی های تو را پیوسته اما در خیال
 عاشقی دل خسته ام بهر
آقامون حسابی پاقدمش خیره :) 
دیدی امروز چقدر با محبت همه برخورد کردن از اون زن و شوهر که توی نقشه برامون دنبال آدرس گشتن، از سریع راه افتادن کارامون، از همکاری کردن با همدیگه واسه کارای من.
راستی میدونی امروز حضورت چقدر برام قوت قلب بود؟ به قول اون آقاهه آقامونی دیگه :) 
تمام نگاه و فکر من به توئه جانم. غیرتی بودنتو دوست دارم. 
أَللّـهُمَّ وَفِّرْ حَظّى فیهِ مِنَ النَّوافِلِ وَ أَکْرِمْـنى فیـهِ بِاِحْـضـارِ الْمَسـائِلِ وَ قَرِّبْ فیهِ وَسیلَتى اِلَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسائِلِ یـا مَنْ لا یَشْـغَلُهُ اِلْحـاحُ الْمُـلِحّـینَ.«خدایا در این روز، بهره‌ام را از مستحبات، افزون گردان و مرا با حاضر کردن خواسته‌ها گرامى بدار و از میان وسایل، وسیله رسیدنم به حضورت را نزدیک گردان، اى که پافشارىِ اصرارکنندگان، بازش نمى‌دارد ومشغولش نمى‌کند.»
 
 
 
مشاهده ویدیو
نجوای حضرت آدم(ع) با امام زمان(عج):
ای آب گلم  در پی نورت
                                             خواهش ز وجودم به ظهورت
من میوه ی کالی به حضورت
                                             در طعنه ی ناهی به عبورت
افتاده منم در ره روحت
                                             سیرت به تو هم با تو به صورت
ای آب گلم نغمه ی هستی
                                             خواهش ز دلم قلب صبورت
در این شب هجران شهادت
                
 
اشعار فرشته رضایی
هیچ چیز در دنیا…
بدتر از معمولی شدن برای کسی نیست …
تبدیل به روزمرگی شدن …
از اینکه حضورت برای یک نفر بشود
مثل مسواک زدن …
مثل شانه کردن …
که اگر حوصله داشت سراغت را بگیرد و …
اگر نداشت بگوید بماند برای بعد ،
دیر نمی شود!
به خودتان احترام بگذارید …
با کسی بمانید …
که اولویتش باشید
که برایش دغدغه بشوید
کسی که هر لحظه یادتان در خاطرش رژه برود
کسی که به کار ، به خواب و استراحتش بگوید :
بایستید …!
اول “او” …
ادامه مطلب
چشم تو چشم هم نشستیم و زل زدیم به چشم و عمق وجودمون. 
گن با تمام وجودم میگم و تو با تمام وجودت میشنوی. 
من نگاه میکنم تا ابد یادم بمونه و تو نگاه میکنی تا من نگاهتو در ذهنم حک کنم. 
نمیدونم پس نگاهت چیه ولی آدم عاشق مطمئنا همه چیو میفهمه. 
 
 
 
کم کم دو روح به هم نزدیک میشت و حس و حال همو تجربه میکنن و میفهمن که خواسته هاشون چیه و آهسته آهسته میشن یکی... 
من به خودم نگاه میکنم و تو به خودت..... یعنی ما. 
این آغازی هست که من و تو نیستیم و دو جسم با یک نگا
چشم تو چشم هم نشستیم و زل زدیم به چشم و عمق وجودمون. 
گن با تمام وجودم میگم و تو با تمام وجودت میشنوی. 
من نگاه میکنم تا ابد یادم بمونه و تو نگاه میکنی تا من نگاهتو در ذهنم حک کنم. 
نمیدونم پس نگاهت چیه ولی آدم عاشق مطمئنا همه چیو میفهمه. 
 
 
 
کم کم دو روح به هم نزدیک میشت و حس و حال همو تجربه میکنن و میفهمن که خواسته هاشون چیه و آهسته آهسته میشن یکی... 
من به خودم نگاه میکنم و تو به خودت..... یعنی ما. 
این آغازی هست که من و تو نیستیم و دو جسم با یک نگا
سایه ی تو بر سر ما سقف این کاشانه می شدخانه تنها با صدای خنده ی تو خانه می شد
شور و شوق بچگی لنگ صدای قفل در بودخانه با پیچیدن عطر تنت دیوانه می شد
یک بغل احساس بودی ساده و بی شیله پیلهتوی آغوش تو آدم یک شبه پروانه می شد
بی گمان حجم حضورت بیشتر از یک نفر بودبی تو این خانه وگرنه این قدر تنها نمی شد
پشت ما همواره مثل کوه بودی، کاش امشبسنگ قبر تو برای بغض هامان شانه می شد
#علی_اصغر_طلوعیدی ۹۸
۱: غزل رو به عشق پدر بزرگم «حاج ولی» نوشتم.
۲: اگر زحمتی نیست
پای تو گیرم من یه چند وقته که بعد رفتنت دریا نمیرممیترسم آخه بی هوا بارون بیاد دست کیو باید بگیرمهر شب تو رویام من تو رو میبینمت میگی کنارم خوبه حالتمیخندی و باز من گلای صورتی میذارم عشقم روی شالتبزن بیرون از تنهایی برگرد کنارمهمونم که برای دیدن تو بیقرارمنرو از روزگارم که من طاقت ندارممنم مثل تو به تنها شدن عادت ندارم
.
.
دوستت دارم
خیلی وقته عمر من شدی نفسم به نفست بند شده
نمیتونم بدون حس حضورت تو زندگیم زندگی کنم
یک روز شادم
یک روز غمگین
ح
ای همیـــشه حـــاضـــر!

غیبت تو، غیبتِ حضورت نیست؛ غیبت تو، غیبت
ظهور تو است!

به قول فروغ بسطامی:

کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را

کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور

پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

مگر می‌شود دنیا لحظه‌ای از تو خالی
باشد! تویی که بهانه‌ی خلقت عالم هستی.

ظهور تو، ظهورِ حضورت خواهد بود!

«فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِیَّک‏‏»
نیمکت عشق:
تقدیر صنوبرها
مرگ نیست
نیمکتی است 
که عشق می‌فهمد.

پنجره:
افسردگی مزمن گرفته است
پنجره!
سال هاست
تنها خاطره اش
غروب آفتاب است.

انتظار کشنده:
کشنده تر از گلوله 
نبودن تو است 
وقتی 
تمام روزهای سال را 
به انتظار نشستم و نیامدی!

کابوس نیامدنت:
دوستت دارم هایت
کهنه شده اند
رد پایت روی سینه ام 
سنگینی می کند 
و کابوس نیامدنت سالهاست  
بی خواب کرده،
شبهایم را.

زمستان رفتنت:
- با قلبی مالامال از درد، تقدیم به شهید ناصر دورویی.
حتی شکوف
وقتی نیستی سرزمینم سرزمین نارنیاست ،یخبندان و خاموش، تاریکی و ظلمات ، ملکه ی افتابی ای باید تا اب کند یخهای دلسردی و نومیدیها را .وقتی که نیستی، اهریمن شریر تنهایی به هربهانه ای مرا تهدید به بی کسی و یاس می کند ...تو که نیستی لحظه هایم یخ الود و زمهریر است .باش و بتاب که تن سردم  گرمای حضورت را نیاز می داند .
 
این روزا همه دنبالِ حالِ خوبند
همه دنبالِ این اند که بفهمند چی حالشون رو خوب می کنه
من هم یکی مثل بقیه
دنبالِ یه حال خوبِ مدام ام
 
به دنبالِ شرابی هستم که مستیِ اون دائمی باشه
البته برای یافتنِ اون شُربِ مدام خیلی نباید خودم رو به زحمت بیندازم
 
لطافتِ چادرت وقتی بین دست ها و چشم هام قرار میگیره
عطر مجهولی که با حضورت در هوای اطرافم استشمام می کنم
طعمِ یه لیوان آب که تو ساقیِ اون باشی
تصویر واقعی و زنده از شمایل دلربای تو روبروی خودم "چهره ب
روانشناسی رنگ ها نقش مهمی در به خاطر ماندن برند تجاری در ذهن بیننده دارد. تحقیقات نشان داده است که رنگ شناسایی یک برند را بیشتر از ۸۰% بالا می برد. انتخاب یک پالت رنگ یکی از تاثیر گذارترین گزینه هایی است که می توانید در هنگام توسعه زیبایی برند تجاری خود ایجاد کنید. انتخاب رنگ های درست لوگو، می تواند نقاط قوت کسب و کار شما را برجسته نماید، به شما در جذب مشتریان درست کمک‌ کند و همانطور که می دانید ترکیب اشتباه این امر می تواند اثر معکوس داشته با
دلتنگ نگاهت هستم احساس میکنم تا زمانی که تو باشی دنیا معنی دارد زندگی با حضور تو در این دنیا زیباست وقتی برای زنده ماندنت تلاش کردم نمی دانستم یک روز اینگونه خشنود خواهم بود دلم از حضورت لذت میبرد چشمانت دنیا را پر از رنگ میکند هیچگاه فکر نمی کردم یک موجود کوچک ناخواسته با تمام وجود خواسته اینگونه بیقرارم کند اینگونه عاقل سود بزرگ شود بخندد یک روز پرسیدی اگر مادر شوی او را بیشتر از من دوست خواهی داشت میخواهم بگویم نه حتی اگر مادر باشم موجود
بسم الله الرحمن الرحیم..السلام علیک یا ربیع الأنام و نضره الأیام،سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگار!من فقط به تماشا نشسته ام....مهم نیست نیامدی!!! مهم این است که من برای امدنت چه کرده ام؟؟!! تو مختاری عشاق را در مسلخ انتظار ذبح کنی،مهم این است من چقدر منتظرت بودم؟وقتی عاشقانه های حضرت صادق(ع) را با جنابتان می شنوم در عشق تو مات تر میشوم...! او که خود قبله هستی است و اینگونه دورت طواف می کند،من کجای بیت الحرامت ایستاده ام؟ آنگاه که مولای من خطاب
چند تا نصیحت مهم و خوشمزه
تو زندگیت مثه قیمه نذری باش که دیگران برای بدست آوردنت از جون و دل مایه بذارن
تو زندگیت مثه فسنجون باش که هر کسی وسعش نرسه بخورتت
تو زندگیت مثه نیمرو باش نه املت که واسه خودت دوست داشته باشن نه گوجت
تو زندگیت مثه پیاز باش که حتی در حال خورد شدنم اونقدر قویه که اشک همرو در میاره
تو زندگیت مثه خیار باش هر وقت خوبی کردی یه تلخیم بکن که پرو نشن
تو زندگیت مثه آبگوشت باش که با سیلی صورتش سرخ نگه داشته همش نخود و لوبیاس ولی اس
اغلب از سر ادب و رفع تکلیف می پرسند :
چه خبر ؟خوبی ؟
تو هم از سر ادب و رفع تکلیف میگی خوبم ممنون .
چرا باید راست اش را بگی ؟
چرا باید برای کسی که حال و روزت براش اهمیت نداره یا اساسا خوش اش نمیاد که بدونه حال تو خوب نیست ، خودت را بریزی بیرون ؟!
در حال مرگ هم که باشم میگم خوبم !
کسی که تو براش اهمیت داری با یک دو دو تا چهارتای ساده هم میفمه حال و روزات خرابه و به دادت می رسه .
خیلی سخت نیست فهمیدن این که کسی احتیاج به کمک یا حضورت داره ...
نمیگم از سر ادب
عرضم به حضورت که میدونی چقدر دنبالت بودم که پیدات کنم؟ چقدر بهت پیام دادم چقدر تو بیان دنبالت گشتم امروز بی حوصله و پکر تو مترو بودم یهو دیدم یه پیام از شماره تو اومده خیلی خوشحال شدم خیلی. چقدر خوابتو دیدم میدونستم داری روزای سختی رو میگذرونی چقدر به یادت بودم از ته دل و چقدر گشتم تا پیدات کنم. 
چی شد اصلا دعوامون شد؟ چی شد واقعا؟ هنوز خاطرات خوشمون زنده ست و خاطرات بدمون رو هرکاری میکنم یادم نمیاد.
گفتی دیشب اومدی وبلاگمو پیدا کردی و خوندی
سه گام بیش نمانده که یلدا به تاراج برود ..این همه طنازی از کف هستی برود ..هر که یار ودلبر برگزید خوشش باد وآنکه این کار نتوانست در انکار بماند قلب بی یار به چه امیدی در استقبال یلدا میگذرد ....غم را رها کن ..تنهایی را جا بگذار ...جامه ی بی وفایی و ناامیدی را بدر ...برای خویشتن مهری نو فراهم نما...روزگار در انتظار لیلی ومجنونی تازه هست تا نوای عاشقانه شان را در شام های زمستانی نجوا کند...مجنون من لیلی ات در سراپرده ی انارهای سرخ و آتشیندر کرشمه های قه
تاحالا شده چیزی بخوام ازت و بهم نداده باشی ؟
 
تا حالا شده چیزی رو از کسی ب جز خودت خواسته باشم ؟
 
تا حالا شده انگیزه ی چیزی رو در وجودم گذاشته باشی ولی نذاشته باشی بهش برسم ؟
 
تا حالا شده از هیچ درخواستیم رو برگردونده باشی مگر اینکه زهر زیانش رو چشونده باشی بهم ؟
 
نه هیچ باری نشده و من مطمئنم هرگز هم نخواهد شد،
 
این ب خاظر این نیست ک من خوش شانسم یا خوب بودم برای تو یا موقعیت خاصی داشتم...
 
ب خاطر اینه ک باهات حرف زدم همیشه و بهت اعتماد تام کر
به نام نگارگر رنگین‌کمان هستی
سلام
عطش دیدارت روانی را به انزوا کشانده، دیداری که تنها در خواب و خیال‌ها به 
نقش درآمده. رویایی از با تو بودن در گوشه قلبی سکنی گزیده و با هر تپش
بلند و کوتاهی آرزوی دیدار را در وجودش آبیاری می‌کند.
از خیال بیرون آمدن حضورت را تنها در خواب‌ها به تماشا نشسته و با همان هم
دلی را به امید نور به روزهای آینده حواله می‌دهد. دلی که به زیبایی و سپیدی 
روح کودکی، خیلی زود باور می‌کند حتی اگر سرابی باشد.
پس من هم روح کو
ژوزیِ عزیزم
این روزها برای نوشتن هر چیزی تو را صدا می‌زنم و سعی می‌کنم که مونولوگ‌های ذهنی‌ام را تبدیل به دیالوگی با تو بکنم. حرف زدن با تو آنقدر خوب است که حتی وقتی پس از مطرح شدن مشکلات و مثل همیشه پیدا نشدن راه حل برایشان، باز هم حس می‌کنم گرهی از هزاران گره‌ی کلاف سردرگم زندگی‌ام با حرف‌های تو و یا اگر دقیق‌تر بخواهم بگویم، با صدای‌ تو باز شده‌اند.
این روزها مشکلم نوشتن است. توی سرم ده‌تا ایده می‌چرخد برای نوشتن و برای هر کدامشان ه
حسین..هر جا که میرفتم حضورت باورم بودتنها نبودم، در کنارم مادرم بود..با اینکه ساقی روضه خوان معجرم بود،سایه ی تو مثل حجابی بر سرم بودای کاش خواهر وسعش از این بیشتر بود..اینجا برایش لااقل یک دو پسر بوداما حسین جان..وقتی مسیر ما سر بازار افتادبر روی گل های تو، رنگ خار افتاد..حسین،از ترس قلب دخترت از کار افتاد..
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آ
 
مولای من
زمین ، بر مدار نفس های تو می چرخد و خورشید ،✨ تشعشع کوچکی از برق نگاه حیدری توست ✨و آسمان ، گوشه ای از بیکرانِ وسیعِ نگاهت✨ و بهار ، تلنگر کوچکی از شمیم اهورایی حضورت✨ و امید ، واژه ای که فقط در نسیمِ یادِ زهرایی ات معنا می شود ...✨
تو جانِ جهانی ، فدایت شوم و من زنده به نام و یاد و مهر و عشقت ...✨✨شکر خدا که تو را دارم ✨ 
سلام
 
                        بسم الله الرحمن الرحیم
 
وَیَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ یَکْتُبُ مَا یُبَیِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَکَفَىٰ بِاللَّهِ وَکِیلًا ٨١
و [آنان در محضر تو] می گویند: ما مطیع و فرمانبرداریم، ولی هنگامی که از نزد تو بیرون می روند، گروهی از آنان در شب نشینی های مخفیانه خود بر خلاف آنچه تو می گویی، [و غی
و باز هم...
دلیلت هر چه می خواهد باشد، باشد.
اولین بار من توجیه کردم غیبتت را... 
بار ها و بار ها و بار ها گفتم بالاخره می آید...
می آید... می آید...
آمدی! آن هم چه آمدنی!
آن موقع ها، لحظه ای بهتر از حضورت نبود و هنوز هم نیست :))
حالا نمی دانم این بار را چه می کنی؟
چگونه جواب دست هایی که حالا می لرزد برای نوشتن را می دهی؟
چگونه جواب دلِ ترک برداشته ام را می دهی؟
باشد، تو هر چه بگویی، قبول!
اصلا بیا و باز هم برو...
باز هم...و باز، باز هم...
من مشکلی ندارم.
همان طور
همیشه پیش خودم گفته ام که حسی هستاگر چه روی لبت من خطاب هم نشدم
نشد که باشی و باشم نشد ببینمت وبرای  فرصت عشق انتخاب هم نشدم
میان دفتر دل حاضری همیشه  و منزن غیابی یک عکس و قاب هم نشدم
درون شهر شدم کوچه گرد شعر فروشولی  به نرخ زمانه حباب هم نشدم
ببین که واژه ناکام شکل حال من استکه از لب تو لبالب به خواب هم نشدم
زمانه گفت عوض شو به قالبی تازهشنید گوش ولی من مجاب هم نشدم
تو هی عوض شدی و من ولی شبیه خودمبه قلب مثل کویرت سراب هم نشدم
مسیر ناشر مهرت ور
امشب بیشتر از همیشه دلتنگم.
حوصله ام برفی ست با یک عالمه قندیل دلتنگی از گوشه دلم آویزان.
دلتنگی من اندازه ندارد... درست مثل احساسم به تو.
آری
عادت کرده ام هر شب ؛ به تاریکی اتاقم و به نگاه کردن عکس های تو...
هیچ لالایی مرا نمی خواباند، باید خودت باشی ... آنوقت بی آنکه دلم بفهمد در کنارت خوابش می گیرد. چه میدانی که حضورت در قلبم مثل نفس کشیدن است... آرام ؛ بی صدا ؛ اما همیشگی.
 
هر روز دلم تنگ تر می شود . برای خنده هایت ، برای چشم هایت ، برای حرف زدن های
کتابها، دربهای بزرگی هستند به سمت بیشمار دنیای دیگر!!! میتوانی از میان هزاران، یک درب را انتخاب کنی، سرزده و نامرئی واردش شوی!  مثلاً سر از خانه ای آنطرف کرهٔ خاکی تووی نیویورک در بیاوری، روی کاناپهٔ قرمز مخملی لم بدهی و با آدمهای درونش زندگی کنی! گویی بینشان هستی درحالیکه نیستی! از غذاهایی که روی میزشان چیده اند بخوری، در بزمهای شبانه شان بنوشی و برقصی، وارد اتاقها شوی، عشقبازیشان را بدون آنکه متوجه حضورت شوند تماشا کنی، هر کجا میروند آنجا
وقتی بعد از سه سال منو با اسمم صدا زدی انگار واسه اولین بار شده باشم یکتا، یکتای تو ... خودم رو از بیرون می‌دیدم که لُپ‌هام گل انداخته و چشم‌هام برق میزنه و یه شوقی دویده تو وجودم که آروم و قرار رو ازم گرفته. همیشه ادعا داشتم بلد واژه هام ولی تو با نگاهت با کلماتت با مدل دوست داشتنت، یه جوری منو زیر و زبر میکنی که لال ترین میشم. اصلا تو که باشی، یادت که باشه، خیالت که جا خوش کنه من هول‌ترین و دست و پا چلفتی‌ترین معشوقه عالم میشم. باش... انقدر باش
روزی که برای اولین‌بار ببینمت، قطعا داستان‌های زیادی برای تعریف کردن دارم. من مشتاقانه حضورت رو تمنا می‌کنم و از خدا می‌خوام فرصتی رو بهم بده تا حس لبریز از هیجانم رو با صدای خودم برات بگم. هیراد جانم، پسرِ قشنگم، روزی که برای اولین بار ببینمت، معلوم نیست در چه سن و سالی هستی و چقدر از هیجانات این روزهای منو درک می‌کنی، ولی مهم نیست، چون من صبر زیادی در مقابل بودنت و انجام دادن درست‌ترین کارهایی که یاد گرفتم در به‌موقع‌ترین زمان‌های مم
هیچ چیز در دنیا بدتر از معمولی شدن برای کسی نیست  تبدیل به روزمرگی شدن .از اینکه حضورت برای یک نفر بشود مثل مسواک زدن  . مثل شانه کردن  .که اگر حوصله داشت سراغت را بگیرد و اگر نداشت بگوید بماند برای بعد، دیر نمیشود!به خودتان احترام بگذارید با کسی بمانید، که اولویتش باشیدکه برایش دغدغه بشوید.نه اینکه تکراری شوید کسی که هر لحظه یادتان  در خاطرش رژه برود 
+ اینکه من انقد بی معرفتم که نمیام وباتون و جواب کامنتارو نمیدم باعث نمیشه ازتون تشکر ن
دارم فکر میکنم که آهنگ ها چیکار میکنن با روح آدمیزاد!
با گوش دادن یه موزیک ٥دقیقه ای...
چه جاها که نرفتم
چه کارها که نکردم :))))
با نت هاش رقصیدم 
با تحریرهاش اشک ریختم 
تو نقاط اوجش قلبم به لرزه در اومد... :)))
شهر هارو رد کردم و توی خیالم برات ترانه خوندم 
برات گلدون گرفتم و برام هوبی خریدی
کافه های کریمخان رو باهات زیر و رو کردم 
از شوق حضورت مدرس تا حقانی روجیغ کشیدم و ملودی صدات رو جا گذاشتم لابلای تموم شاخ و برگ های چنارهای تجریش:))))
از دست فروش ه
چطور می‌شه دوستت نداشت؟ بسیار شنیده‌ام و تقریبا قبول دارم که هیچ چیز ثابت نمی‌مونه. حتی دوست داشتن. در جریان رونده رود باید رها بود. چسبیدن به جایی یعنی غرق شدن. ثابت نگه داشتن چیزی آشفته کردن خوده. همه این‌ها درست و همه وعده‌های تا ابد دوستت دارم پوچ. اما تو بگو به من که ذات عشق رهایی‌ست. رها چون پرنده‌ای آزاد.آنقدر گرم می‌چکد از نگاهت که چموشی خاموش می‌شود. تاریکی‌ها نور می‌شود. بوی صدق می‌دهی. هدیه‌ای که چون نسیم آیی و زمان را به شوخی
چطور می‌شه دوستت نداشت؟ بسیار شنیده‌ام و تقریبا قبول دارم که هیچ چیز ثابت نمی‌مونه. حتی دوست داشتن. در جریان رونده رود باید رها بود. چسبیدن به جایی یعنی غرق شدن. ثابت نگه داشتن چیزی آشفته کردن خوده. همه این‌ها درست و همه وعده‌های تا ابد دوستت دارم پوچ. اما تو بگو به من که ذات عشق رهایی‌ست. رها چون پرنده‌ای آزاد.آنقدر گرم می‌چکد از نگاهت که چموشی خاموش می‌شود. تاریکی‌ها نور می‌شود. بوی صدق می‌دهی. هدیه‌ای که چون نسیم آیی و زمان را به شوخی
متن ترانه آرون افشار به نام مادر

مادرم حرفی بزنکه تشنه لالایی اممن که جان میدمبرایت همدم تنهایی اممن همیشه کودکم آغوش تو جای من است من اگر خوبم دعایت پشت دنیای من استبوسه بر دستان گرمت میزنم شاه دلم با حضورت خانه روشن میشود ماه دلمهرچه میخواهد دلم پیش تو پیدا میشود این همه خوبی چه جوری در دلت جا میشودمادر همه جان و تنم شوق نفس کشیدنم به موی تو قسم تویی تویی همه جان و تنممادر همه جان و تنم شوق نفس کشیدنم به موی تو قسم تویی تویی همه جان و تنمماد
من یک دختر بیست و چهار ساله ام ...دختری که وقتی در مدرسه ی ابتدایی بود درس خواند تا مدرسه ی نمونه ی راهنمایی قبول شود دختری که وقتی راهنمایی مدرسه ی نمونه قبول شد درس خواند تا دبیرستان هم نمونه باشد وقتی دبیرستان نمونه بود درس خواند تا کنکور دانشگاه علوم پزشکی قبول شود وسرانجام روزی دانشگاه علوم پزشکی قبول شد ...اکنون چه؟
اکنون دختری بیست و چهار ساله و بیکار هستم ...اری میگویند وضعیت بازار کار به هم ریخته است و کسانی که  زودتر از تو فارغ التحصیل
بازیگوشی‌اش گرفته بود ذهنم. نشسته بودی روبرویم. خودم را کج‌تر کردم که فکر کنی حواسم جمع کار خودم است. نبود. با این که دوستت دارم، خجالت می‌کشم که بیشتر از این بدانی. میان خطوط مقاله‌ی استراتژی خلق قابلیت، بین کلمات قفل می‌کردم. چهره‌ات یادم می‌رفت. صورتت محو و صیقلی می‌شد، خیره به یک مقاله‌ی دیگر. چه شکلی بودی؟ هول برم می‌داشت. نکند رفته باشی یا هرگز نیامده باشی؟ می‌توانستم با چند درجه حرکت نامحسوس، نگاهت کنم و نفس عمیقی بکشم اما غدی‌ا
اون قدیما،منظورم از قدیما موقعیه که مدرسه نمیرفتم،بابام هنوز ماشین نخریده بود.تعطیلات با یه پیکان درب و داغون که بهشون میگفتن «خطی» میرفتیم تا روستای پدریم.یه خانواده پنج نفری بودیم،سه تا بچه قد و نیم قد که بینشون من قدم کوتاه‌تر بود.جاده کوهستانی و پر پیچ و خم بود و خاکی.دقیق یادم نیست چرا ولی همیشه خدا حالم بد میشد تو مسیر،شاید به این خاطر بود که به جز صندلی و زیر صندلی چیز دیگه‌ای نمیدیدم.مامانم همیشه تو کیفش نارنگی داشت،وقتایی که حالم
بسم الله الرحمن الرحیم
جانِ من!تردید دارم هنوز تو را چه صدا بزنم؟هنوز خیلی با تو صمیمی نمیشوم و قربان صدقه ات نمیروم و دلیل دارم چون نمیخواهم انرژی ام ذره ای هدر رود همه اش را برای حضورت دخیره میکنم
از اینکه خودم مانع آمدنت شدم از اینکه آمدنت را انقدر به تاخیر انداختم شرمنده ام
دلایلم برای خودم خیلی قانع کننده است اما میترسم رضای الهی در این تاخیر نباشد
کاش اینطور نباشد
کاش آن شود که رضای پروردگارمان در آن است
میدانم آخرش هم آنچه هو بخواهد م
پیش نوشت: سلام :) من توی نه گفتن خیلی اراده دارم طوری که همیشه مامانم رو به خاطر این که نمیتونه سرزنش هم میکنم! اما نمیدونم چرا نمیتونم به اینجا نه بگم. این همه جاذبه و کشش از کجا میاد عاخه؟ :/
همونطور که پیش میکردم درخشیدی، تک ستاره ی آسمون قلبم. دمت گرم *_*
امروز با اختلاف یکی از بهترین روزهای این چند وقت اخیر بود. مرسی که با بودنت و حضورت قشنگ ترش کردی. [باید سر فرصت بیام و ریز به ریز و جزء به جزء اش بنویسم که یادم نره. هر چند احتمال فراموشیش خیلی خ
متن آهنگ سینا سرلک بنام بهار

تقویم من با تو پر از عطر بهاربا خنده ی تو سال من تحویل میشهآرامش دنیامو مدیون تو هستمخوشبختیه من با نگات تکمیل میشهبرفایه خونه با حضورت آب میشندخورشید و با عشقت به قلبم هدیه کردیپیش از تو سرما سهم ما از زندگی بودتو با دل بی اعتماد من چه کردینگار نازنین من بهار دلنشین منتو با دلم بگو چه کردیتمام من فدای تو فدای خنده هایه توتو با دلم بگو چه کردینگار نازنین من بهار دلنشین منتو با دلم بگو چه کردیتمام من فدای تو فدای
هلاکت‌های توفان دارد این رهحریفان را پریشان دارد این ره
خرابان را خوش است این پاکبازی خوشان را موج نسیان دارد این ره
خسان بر آب و خاصان در ته آبزلالان را چه طغیان دارد این ره
شیوخ عقل را بر صخره کوبدرسایان را پشیمان دارد این ره
گذر زین طاق خونین وه عجب شدهزاران وادی و خوان دارد این ره
نه دیگر نام و هادی دارد این‌بارنه دیگر کوب و دربان دارد این ره
شبم را لرزهای آتشین بردکه مشعل‌های لرزان دارد این ره
سرم رفت و دلم رفت و تو ماندیحضورت را به غلی
صدای آهنگ ماشینی که راننده‌اش از توی آینه ما را نگاه می‌کرد و قول می‌داد که اگر نرسیدم خودش برسانندم تهران، صدای ضبطش که تو را خطاب می‌کرد: عزیز راه دورم و چیزهایی در ادامه‌اش که زیاد به ما ربطی نداشت، چشم‌هات وقتی خوابی، وقتی بیداری و می‌توانم ببینمشان، وقتی برق می‌رود و با چراغ قوه می‌بینمشان، وقتی خوابی و غر می‌زنم، وقتی بیداری و بازی می‌کنیم، وقتی اولویت نوع ماست‌ها را من انتخاب می‌کنم، وقتی می‌خندی، وقت‌هایی که قلقلکم می‌ده
زهرای بابا سلام

عیدت مبارک

امسال اولین نوروز را بدون این که پیشمان باشی آغاز کردیم. دو نوروز را با شادی حضورت سر کردیم و نوروزهای دیگر را به شرط حیات باید با داغ نبودنت بگذرانیم.امسال که عید نداشتیم نمی دانم سالهای دیگر خواهیم توانست شادی عید را بپذیریم یا نه.
نوروز صبح زود اومدیم سر خاکت و راه افتادیم. "ماما" نمی خواست تو برو بیای میهمونی عید باشه .برای همین زود راه افتادیم تا همه نوروز تو راه باشیم.

خاطرات نوروز پارسال آزارش می داد. جای خال
 
 
 
   بهایِ عبارتی که درون ، بی بهانه ، سکوتش
    شکسته شود ، سخاوتِ بوسه هایِ نگاهیست
   که می گوید :  من از دقیقه زاده شد ه ام و ثانیه
  نامم هست .تو را به لحظه های  حضورت سوگند
           که با تمام وجود ، دوستت دارم ...
 
 
من می شناسم مثل غم، او را ( کلیک کنید )*
برگشتن به محیطی که تو، توش بودی، به ظاهر ترسناک به نظر می رسید. اما نبود. به خصوص وقتی دیدم نسبت به هم، چقدر بی تفاوت بودم. نه تو دنبالِ چراییِ نبودنم بودی، نه من تلاشی برای بودن و یا موندنت کرده بودم. حتی شاید اتفاق نظر داشتیم بابت اشتباه بودن رابطمون. اشتباهی که برای من، توی انتخاب شریک بود و برای تو، نوع رابطه. چیزی که اهمیت داره، اینه که تو، شناختی از خودم رو بهم دادی، که بدون حضورت امکان پذیر نبود. دوست
و هنگامی که عشق آفریده شد، زیباترین جاذبه اش سهم چشمانی شد که برق نگاهش از آن دلبری های کسی است که نیمه دیگرت را در آسمان چشمانش خواهی یافت.
و دوست داشتنش عطری است که بر دل و جان ات آغشته میشود و نامش بر صفحه دلت حک میشود.
به گفته رئوس انسان ابتدا با چهار دست وپا ودو سر آفریده شد، سپس خداوند او را به دو نیم کرد، و هر کس نیمه ای بیش نشد.از آن پس است که هر کس به دنبال نیمه گم شده خود میگردد، تا او را پیدا کند و کامل شود.
حیاتی دوباره میشود آنگاه که الف
آرامم کنای عطری که در فضا پیچیده ای..من آرامش ابدی ام را از تو انتظار دارم..از تو که خداوندتو را برای آرامش من و امثال منفرستاد،مگر جز عطر نرگس ،زمستانم شفا دارد؟....تو را از عطر بهشت خودفرستادوزمین بوی تعفنبوی گناهو دلشکستگی میدادتو برگرد دوبارهما از زمین مهاجرت خواهیم کرد،..ای دلیلو ای آرامش حقیقیِ انسانیت!درست است که زمینیان جایی برای تو نه ساختند..و بوی آلوده ی زمین را نتوانی تحمل آورد..امابعضی هایماناین زمین را بدون ظهورتتحمل نخواهیم کر
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام مادر
آهنگ زیبا و خاص در موزیکِ تو : ♫ دانلود آهنگ مادر
Download New Music BY : Aron Afshar | Madar With Text And 2 Quality 320 And 128 On Musiceto
متن آهنگ مادر آرون افشار
♬♬♬
مادرم حرفی بزن که تشنه لالایی ام من که جان میدم برایت همدم تنهایی اممن همیشه کودکم آغوش تو جای من است من اگر خوبم دعایت پشت دنیای من استبوسه بر دستان گرمت میزنم شاه دلم با حضورت خانه روشن میشود ماه دلمهرچه میخواهد دلم پیش تو پیدا میشود این همه خوبی چه جوری در دلت جا میشود
تک
قسمت اول را بخوان قسمت 91
از اینکه متوجه نگرانی ام شده بود خجالت کشیدم و دیگر حرفی نزدم و از پنجره به بیرون خیره شدم ولی سنگینی نگاهش را تا سبزشدن چراغ راهنما حس می‌کردم. با راه انداختن ماشین دست برد و پخش سیستم را زد؛ صدای زنده یاد ناصر عبداللهی در فضای کوچک ماشین پیچید و از ذهنم گذشت که اتابک هم از طرفداران پروپاقرص او بود سرم را تکان دادم و نفسم را فوت کردم تا از فکرش بیرون بیایم؛ میان این همه تشویش فقط مرور خاطراتم با او را کم داشتم!
از شهر
سلام بابا 
خوبی؟
این اولین ماموریت طولانی بعد به دنیا اومدنت هست. الان چهارماه و حدود ۱۵ روزته و تصویری که به ماانت زنگ می‌زنم گهگاهی شما هم افتخار میدی یکم با من حرف می‌زنی. اول اینکه کلی یاد تو  مامان خوشگلت بودم تو نجف و کربلا و ان‌شالله کاظمین چون الان تو تاکسی به سمت کاظمین نشستم.
حقیقتا تصور نمی‌کردم دوری ازت انقدر سخت باشه و دلم برای بغل کردنتون تنگ شده شدید ولی بالاخره کاری که از رو اعتقادت انتخاب کرده بابات سختیای خودشو داره. شاید
سلام بابا 
خوبی؟
این اولین ماموریت طولانی بعد به دنیا اومدنت هست. الان چهارماه و حدود ۱۵ روزته و تصویری که به ماانت زنگ می‌زنم گهگاهی شما هم افتخار میدی یکم با من حرف می‌زنی. اول اینکه کلی یاد تو  مامان خوشگلت بودم تو نجف و کربلا و ان‌شالله کاظمین چون الان تو تاکسی به سمت کاظمین نشستم.
حقیقتا تصور نمی‌کردم دوری ازت انقدر سخت باشه و دلم برای بغل کردنتون تنگ شده شدید ولی بالاخره کاری که از رو اعتقادت انتخاب کرده بابات سختیای خودشو داره. شاید
 
مهدی جان
 
ای کاش جهان پَرتُوِ نورت میشد
می آمدی و محوِ حضورت میشد
 
این لشگرِ اربعین ارباب حسین
ای کاش که لشگرِ ظهورت میشد
 
 
 
آیت الله وحید خراسانی :
خوش به حال پیاده روها، امیدواریم همه در شب و روز اربعین، در آن مقامی که (وَ اِجابه الدعا تحت قبه) همه دست به آسمان بلند کنند بگویند:
اللهم اَرِنِی الطَّلعه الرَّشیده وَالغُرَّه الحَمیده
باید شما هم در هر نقطه ای هستید، شب و روز اربعین، فرج را از خدا بخواهید.
 
 
منبع : واحد مهدویت موسسه مصاف ا
باران حضورت که ببارد تنهایی ام
خشکسالی اش را تعطیل می کند
به حرمت قطراتی از جنس تو

اس ام اس باران
sms baran

در این شبــهای بـــارانی  غــــــم انگیز است تنـــــــهایــــــی
بـــــــه امـــــــید نگـــــــاهی تلــخ که می آیـــــی
به احســــاست قســــــم یــــک شب
  دلم می میرد از حسرت
و من اهسته میگویم :
تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمـــیـــایــــی …..

اس ام اس باران
sms baran

بــــــــاران مــی خـــواهــــم
  آنـــقــدر شــــدیـــ
السلام علیک یا مسلم ابن عقیل(ع)
کوفه را با تو حسین جان سر و پیمانی نیستهرچه گشتم به خدا صحبت مهمانی نیستبه خدا نامه نوشتم به حضورت نرسیدآن چه مانده ست مرا غیره پشیمانی نیستکارم این است که تا صبح فقط در بزنمغربتی سخت تر از بی سر و سامانی نیستجگرم تشنه ی آب و لبِ من تشنه ی توستبین کوفه به خدا مثل ِ من عطشانی نیستمن از این وجه ِ شباهت به خودم میبالمقابل سنگ زدن هر لب و دندانی نیستمن رویِ بام چرا؟ تو لبِ گودال چرا؟دلِ من راضی از این شیوه یِ قربانی ن
♫ دانلود آهنگ مادرم حرفی بزن که تشنه لالایی ام من که جان میدم برایت همدم تنهایی ام به نام مادر با صدای آرون افشار به همراه متن ترانه و بهترین کیفیت
Download New Music BY : Ali Aron Afshar | Madar With Text And 2 Quality 320 And 128 On Musiceto
متن آهنگ مادر آرون افشار
♬♬♬
مادرم حرفی بزن که تشنه لالایی ام من که جان میدم برایت همدم تنهایی اممن همیشه کودکم آغوش تو جای من است من اگر خوبم دعایت پشت دنیای من استبوسه بر دستان گرمت میزنم شاه دلم با حضورت خانه روشن میشود ماه دلمهرچه میخواهد
نمیدونم کجای دنیایی ؛ صدامو میشنوی یا نه ؛ میبینیمون یا نه 
خواستم برات بگم که ما له شدیم ...بغض هامون ترکید ... اشک هامون سرازیر شد و غرورمون شکست ...
خواستم بگم معنی حسرت رو خوب میفهمم حالا با پوست و استخون 
خواستم بگم زندگی اصلا ارزش اینهمه شکستن و خورد شدن و دوباره ساختنو نداره برام ...
خواستم ازت بپرسم چرا هیچی برام مثل یه زندگی نرمال نبود 
خواستم برات بگم از بریدن و بریدن و بریدن 
کجای دنیایی؟
منو با اینهمه فکر و خیال و حسرت و دست خالی و قلب ش
به نام خداوندی شروع می کنم که او را "احکم الحاکمین" می خوانند.
امروز 20/3/98 است...پس از شکست من در مقابل تو... از اقرار به این موضوع بیزارم که تقریبا در این یک ماه چیزی جز یک بازنده نبوده ام و حتی معترف می شوم که این وبلاگ، که قرار است ذره ای از زندگی شخصی من به آن نفوذ نکند، تا اینجا پر شده از "تو" و فعلا "تو" تمام زندگی شخصی من را احاطه کرده ای. عجب نیست که نوشتن را از تو شروع کرده ام چرا که اصلا ایده نوشتن در همچین وبلاگی را تو در ذهنم انداخته ای. بدون ح
چرا همیشه داستان های  عاشقانه به پارتی های شبانه و غیرتی بودن پسر داستان ختم میشود!؟چرا همیشه دختر داستان روسری اش عقب می رود!؟چرا همیشه عاشقانه ها از ویلاهای آنچنانی و ماشین های میلیاردی و... سر در می آورند!؟
نمی شود راوی داستان عاشقانه ای بود که در آن نقطه عطف عشق ، بوی پاکی بدهد!؟مگر مذهبی ها عاشق نمی شوند!؟
اصلا این به حاشیه رفتن ها و ندیده شدن ها تقصیر خودشان است...
به بهانه رمضان ، عاشقانه مذهبی نوشتن به گمانم دلیل قانع کننده ای باشد:
من او
چرا همیشه داستان های  عاشقانه به پارتی های شبانه و غیرتی بودن پسر داستان ختم میشود!؟چرا همیشه دختر داستان روسری اش عقب می رود!؟چرا همیشه عاشقانه ها از ویلاهای آنچنانی و ماشین های میلیاردی و... سر در می آورند!؟
نمی شود راوی داستان عاشقانه ای بود که در آن نقطه عطف عشق ، بوی پاکی بدهد!؟مگر مذهبی ها عاشق نمی شوند!؟
اصلا این به حاشیه رفتن ها و ندیده شدن ها تقصیر خودشان است...
به بهانه رمضان ، عاشقانه مذهبی نوشتن به گمانم دلیل قانع کننده ای باشد:
من او
شوهر اینستاگرامی کسی است که از یک شاخ اینستاگرام عکس می‌گیرد. ماجرا را ساده نگیرید، چرا که حرف از چندین ساعت عکس‌گرفتن در روز است. زندگی با چهره‌های پرطرفدار اینستاگرامی می‌تواند به جهنمی دردناک تبدیل شود چون مداوماً باید در جستجوی زاویه یا موقعیتی برای عکس‌گرفتن باشید و این پروژه تمام نمی‌شود. توی خانه، وقت سفر، طی تعطیلات، همه‌جا و همه‌وقت. ولی نکتۀ دیگری هم هست که شاید شرایط را خوشایندتر کند: کنار همسرتان هستید و پول درمی‌آورید.
ا
بالای تصویر کناری به زبان روسی نوشته: «همه تغییرات در سی سال گذشته». بعد دیدن عکس و تیتر بالای آن، من یاد این روایت تاریخی می‌افتم که ما ایرانی‌ها؛ زمانی به توالت می‌گفته‌ایم مستراح به معنی جایی برای استراحت. مستراح، برای نسل‌های گذشته ما در واقع دم دست‌ترین مکان بوده برای فاصله گرفتن از هیاهوی رایج در دنیا. اما حالا چه؟ فناوری به آن حدی از پیشرفت رسیده است که ناظر کیفیت آب، دوربین مداربسته، سامانه اعلام وضعیت جریان آب سیفون، نمایشگر کی
تاریخ ولادت امام زمان (عج)
تاریخ ولادت امام زمان عج برابر با روز جمعه نیمه شعبان سال
۲۵۵ هجری قمری، مصادف با ۱۲ مرداد سال ۲۴۸ هجری شمسی و ۲۹ جولای سال ۸۶۹
میلادی است.
تاریخ ولادت امام زمان

حضرت مهدی (ع) آخرین منجی بشریت در طلوع فجر نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری
متولد شدند. بنابه گفته منابع مختلف این روز، روز جمعه و برابر با ۱۲
مرداد سال ۲۴۸ هجری شمس بوده است. با برگردان تاریخ ولادت امام زمان به
تقویم میلادی مشخص گ
در ظلمت شب منتظران سحریمدر آرزوی شنیدن یک خبریمبی روی تو روز ماست همچون شب تارعمریست که روز و شب تو را منتظریم---
ما تشنه لبان جرعه ای دیداریماز دوری تو ز دیده خون می باریم
گفتند که می رسی به زودی از راهمشتاق شنیدن چنین اخباریم---عجل لولیک الفرج شده ورد لبماز دوری تو همیشه در تاب و تبم
باید که ز درد دوریت می مردماز این که هنوز زنده ام در عجبم---درآتشیم ازغم درد فراق توتو عشق ما و ما همه دراشتیاق تو
عشق است سال بعد در ایام اربعینتا کربلا پیاده روی
آرون افشار – مادر
دانلود آهنگ جدید آرون افشار به نام مادر
Aron Afshar – Madar

دانلود آهنگ آرون افشار به نام مادر
 
متن آهنگ مادر از آرون افشار
 
مادرم حرفی بزن که تشنه لالایی ام من که جان میدم برایت همدم تنهایی اممن همیشه کودکم آغوش تو جای من است من اگر خوبم دعایت پشت دنیای من استبوسه بر دستان گرمت میزنم شاه دلم با حضورت خانه روشن میشود ماه دلمهرچه میخواهد دلم پیش تو پیدا میشود این همه خوبی چه جوری در دلت جا میشودمادر همه جان و تنم شوق نفس کشیدنم ب
برای تو می نویسم
ای فرشته رویاهای زندگیم
برای تو ای آرزو
برای تو ای حسرت سالهای عمر
برای تو می نویسم
توکیستی که چنین رشته افکارم را به خود مشغول کرده ای
تو کیستی که از میان زنان عالم تنها به تو می اندیشم
شبانگاهان را به صبح و صبح را به شب می رسانم
در خلوت خود با تو ساعتها گفتگو می کنم
به امید پیامی از تو ثانیه ها را می شمارم
تو کیستی که آرزوی دیدار چشمانت
شنیدن صدایت
و بوییدن عطر لطیف زنانه ات
مرا از همه زیبارویان عالم بی نیاز کرده
تو کیستی که در
نامه ایی به دخترم گندم!!!
سلام دخترم گندم عزیزم.
هنوز به دنیا نیامدی و حتی هنوز با مادرت هم آشنا نشدم.اما نمیدانم چرا حضورت را در زندگی ام حس میکنم!انگار با ان موهای لخت آبشاریت که به ندرت میبندی جلوسم نشستی و به من زل زدی،هر بار میگویم بابا چیه؟ میگویی:هیچی و میخندی! منم به  مطالعه ام ادامه میدهم.همیشه سعی میکنم اول رفیقت باشم بعد پدرت.به من اعتماد کنی و چیزی را پنهان نکنی.
با هم ساعتها بحث خواهیم کرد و روزی که این پست که اگر بماند را به تو گندم
نفس تو رفته‌ای، و من به نفس‌هایت فکر می‌کنم وقتی که درخوابی. تو رفته‌ای، به چشم‌هایت فکر می‌کنم، خوابی و قرنیه‌هایت پشت پلک‌ها حرکت می‌کنند. تو رفته‌ای، و من به شمارش آرام نفس‌هایت فکر می‌کنم، و ناله‌های محوت وقتی که توی خواب کابوس می‌بینی. تو رفته‌ای، و من به موهایت فکر می‌کنم که روی بالشت پخش شده‌اند و قلبم تیر می‌کشد. این خاصیت موهایت که رنگ عوض می‌کنند و هربار یک حالی می‌شوند چقدر دست نیافتنی‌ست. تو رفته‌ای و من به فردا فکر م
دیروز که داشتم میرفتم برای نوروفیدبک دو تا از همکارام منو دیدن که دارم از پله های ساختمون میرم بالا .تابلوی ساختمان شامل عبارت هایی مثل روانپزشک .متخصص اعصاب و روان مشاوره ازدواج و س ک س تراپه و در کنارش درمان تخصصی میگرن و سر درد...
با اینکه سالهاست مشاوره میرم و یه عده ای هم میدونن که مشاوره میرم اما دوس نداشتم همکارام ببینن دارم میرم تو این ساختمون...
دیروز به دکتره میگم به نظرتون صداقت جواب میده؟ بگم برای میگرنم میام؟ سر بسرم میزاره و میگه
گاهی چنان از تو نا امیدم که مدام حضورت را انکار می کنم، اما گاهی چنان شگفت زده ام می  کنی که سرم را بالا  میگرم و بی درنگ  رو به آسمان لبخندی سراسر عشق می زنم ، می دانم که گاهی چه اندازه از من و کار هایم ناامید  ،خسته و دلتنگ می  شوی .
این من هستم که همیشه تنهاپناهگاه زندگی ام تو هستی ، گاهی از خودم می پرسم من چ کار میکنم چه کار میتوانم انجام بدهم ؟ برای او که آن بالا است و عاشق من است و هر کاری انجام می دهد تا من لبخند بزنم خودش گفته آن هم نه یک بار
بابت انتخاب واژه های تکراری، حال بد اغراق شده و ناامیدی بی مزه ای که در این متن وجود دارد، مرا ببخشید.
چند  وقتی است ننوشته ام و حال دو موضوع برای نوشتن دارم. کدام را اول انتخاب کنم؟ هوم نمیدانم. بچرخد تا ببینیم چه می شود. معنا در زندگی من شاید مهم ترین کلمه است. وقتی زندگی من معنایی نداشته باشد، آن وقت سایه ای را می بیند کز کرده کنج اتاق، دستانش را دور زانوانش حلقه زده، اینستاگرام پشت تلگرام، تلگرام پشت اینستاگرام، با خواب زیاد و خواب های آشفت
صداهه برگشته. 
با همون هلوی لعنتی توی دستش که نمی‌دونم این موقع سال از کجا گیرش آورده. 
یه گاز بزرگ به هلوش می‌زنه. می‌گه سولویگ، تا کی؟ بس کن! فکر می‌کردم دفعه پیش که باهات حرف زدم آدم شدی، اما معلومه که این طور نبوده. آروم می‌گم مگه چی کار ک... داد می‌زنه که چی کار کردی؟ خودت هم می‌دونی سولویگ! بهت گفته بودم خودتو دست بالا نگیر، گفته بودم این قدر تلاش نکن، گفته بودم فکر نکن خیلی خفنی و از پس هر کاری بر میای! نگفته بودم؟ بیا، اینم نتیجه گوش ند
امروز روز مادر است
در هیاهوهای زندگیم بسیار دنبال آرامش میگشتم
به دنبال کسی که در کنارم باشد و طعم آرامش را بچشم
به دنبال کسی که من برایش از خودش هم،مهمتر باشم
و مرا بیشتر از خودش دوست داشته باشد
کسی که چه خوبی مرا ببیند چه غیر از آن ،برایم خوب بماند
کسی که خیال مرا آسوده کند در زندگی که به خود بگویم تو هر که را که نداشته باشی کسی را داری که از صمیم قلبش دوستت دارد و این دوست داشتن مشروط نیست
 
برایت بی نهایت فداکاری می کند و تو آسوده خاطر از فد
رمان تو تمنای منی
نویسنده : v.rahimi1
ژانر : عاشقانه
خلاصه: کاش زندگی یه برنامه یهویی میچید مثلا خیلی یهویی تو خیابون جلو روم سبز شی تو که من رو نمیشناسی ولی من تمام جز جز صورتت رو از حفظم اون موقع که میخواستی عذر خواهی کنی وقتی بهم میخوردی یه دل سیر نگاهت میکردم اونقدر نگاهت میکردم که ساعت از خجالت می ایستاد اونقدر نگاهت میکردم که اگه یه عمر قرار باشه بی تو بگذره مدل بودنت رو حفظ باشم عطر لحظه حضورت رو بوییده باشم صدای قدم هات به گوشم اشنا باشه که
رمان سکوت تلخدانلود رمان سکوت تلخ اثر پانیذ میردار و الناز دادخواه با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دخترکی به اسم نیکا که جسد خونین خواهرش را در یک شب سرد پاییزی درب منزلشان مشاهده می کند و زندگیش با دیدن بدترین صحنه عمرش تغییر می کند و تصمیم میگیرد که انتقام خواهرش را بگیرد …
خلاصه رمان سکوت تلخ
هوا سرد شده… نه!نه… هوای من سرد شده… حتی گرفتن فنجان قهوه ام،دردی را دوا نمیکند… گرمای حضورت را می خواه
و یک حقیقت ساده و البته تلخی که شخصا به آن رسیده ام این است،خاطراتی که ما از آدم ها داریم، بسیار بیشتر از حضور واقعی آنهاست در زندگی ما!یک دیگ گذاشته ایم وسط و او را انداخته ایم درون دیگسپس هر چه با او در ارتباط بوده، هر احساسی که از ارتباط با او داشته ایم، هر ترانه و آهنگی که در حال دوست داشتن یا فراق او شنیده ایم، هر کوچه و پس کوچه و شهری که با یاد او در آنها قدم زده ایم را ریخته ایم درون این دیگ!همین شده که میبینی تمام زندگیمان شده خاطرات او!ان
دانلود ریمیکس امیر تتلو گیر کردم رو تو
سوپرایز بزرگ جوان ریمیکس ، دانلود ریمیکس امیر تتلو بنام گیر کردم رو تو با متن و دو کیفیت عالی
Remix : Dj Ramin
Download New Remix Amir Tataloo Gir Kardam Roo To With Text And Direct Links 320 & 128 In Javan Remix
 
جدیدترین ریمیکس دیجی رامین در تاریخ ۱۸ کرداد منتشر شد.
ریمیکس جدید دیجی رامین به آهنگ گیر کردم رو تو، امیر تتلو تعلق دارد.
امیدوارم این ریمیکس از کیفیت خوبی برخوردار باشد.
هم اکنون می توانید موزیک دیگر این خواننده را به پیشنهاد ادمین از لینک
فواید بسیار دائم الوضو بودن



یکی از راههای ارتباط با خداوند وضو است و وضوی دائم آثار و برکات زیادی بر زندگی دنیوی و معنوی انسان دارد که دانستن آنها انسان را ترغیب به دایم الوضو بودن می کند.

فواید وضو برای اعضای بدن :
 


 انسان وقتی می خواهد در برابر خالق هستی که آفریننده تمام زیبایی ها است قرار بگیرد ظاهرش تمیز و پاکیزه باشد، و به وسیله وضو خود را از آلودگی و نجاسات پاک نماید و چرت و بی حالی را از بین ببرد، و با قلبی نورانی و ظاهری شاداب و با
 
 
 
هرچه بیشتر می اندیشم
مصمم تر می شوم که درجمع ما حضور داری
وگرمای شمع وجودت را
با همه ی وجودم  احساس می کنم
 وهرچه که زمان می گذرد
 به این فکرمی کنم
که آمدنت را چاره ای نیست
ومی آیی
وبازهم می آیی
 
 
 
زمانی که طاقت ها طاق می شوند
و  دلها از غم فراغ  داغ  شوند
وزمانی که باغ   دل  اهل باور  شکوفا می شوند
به ناگهی چوباران از راه می رسی
وتودر بهار همراه باران می آیی
سرزده وبا وقار طلوع میکنی
ورنگین کمان حضورت دنیارا شادمان می کند
  خودم را مه
هرچه بیشتر می اندیشم
مصمم تر می شوم
که درجمع ما حضور داری

وگرمای شمع وجودت را
با همه ی وجودم  احساس می کنم

 وهرچه که زمان می گذرد

 به این فکرمی کنم
که آمدنت را چاره ای نیست

ومی آیی

وبازهم می آیی


 

زمانی که طاقت ها طاق می شوند

و  دلها از غم فراغ  داغ  شوند

وزمانی که باغ   دل  اهل
باور  شکوفا می شوند

به ناگهی چوباران از راه می رسی

وتودر بهار همراه باران می آیی

سرزده وبا وقار طلوع میکنی

ورنگین کمان حضورت دنیارا شادمان می کند

  خودم را
م
آهنگ پدر از مرتضی اشرفی دانلود اهنگ جدید و زیبای پدر از مرتضی اشرفی   ترانه و موزیک : سروش موسوی , تنظیم : مهدی معظم   ترانه و آهنگ بسیار زیبا و شنیدنی پدر از مرتضی اشرفی با کیفیت اورجینال ۳۲۰ و لینک مستقیم و پر سرعت به همراه تکست و متن آهنگ + پخش آنلاین از سایت نودهشتیها
  download new song from morteza ashrafi  called pedar   https://bit.ly/2MzOKfm تک آهنگ مرتضی اشرفی 12 views بار ۱۹ خرداد ۱۳۹۸ 5 دانلود آهنگ با کیفیت 320 00:00 / 00:00 آهنگ های بیشتر از م
۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۳۴ ظهر. 
منزل لطیفیان، پذیرایی کنار پنجره، روی صندلی مادربزرگ، پشت به بارانی از دیروز ظهر تا به حال می‌باریده. تلویزیون روشن است و برنامه‌ای راجع به بشار‌اسد پخش می‌کند. نیلوفر از آن پشت‌ها رد می‌شود و به آشپزخانه میرود. صدای پرنده‌ها از پشت سرم، نوای باران را دوچندان زیبا می‌کند. چتر بنفشی که دیشب با آن زیر باران چرخیدم هنوز روی سکوی بیرون پنجره نشسته است. این باران مرا یاد روز‌های زیبایی دفترچه‌ خاطراتی می‌ا
در ایران، اول شهریور ماه، همزمان با زادروز ابوعلی سینا، به پاس تألیفات و خدمات وی به علوم پزشکی، به سبب تجلیل از پزشکان، روز پزشک نام گذاری شده‌ است
 
حضورت اشارتی است پیامبرانه
شاید دردمندی به دستان تو دخیل بسته باشد
روزتان مبارک، دستانتان شفا بخش باشد
 
 
آه ای طبیب دل من درمان بیماری ام کن
در پای تو رفتم از دست فکر پرستاریم کن
در دام عشقت اسیرم خون می خورم تا بمیرم
گر فرصتی مانده باقی ای مهربان یاریم کن
روز پزشک مبارک
 
_________________________________
 
رهبر عزیزم!
بگذار هرچه میخواهند بگویند...تخریبت کنند...تهمتت بزنند...و دیکتاتور بخوانندت
من که میدانم این تو بودی که به مردم کشورت عزت دادی
من که میدانم پدر ایران نوین تو هستی
من که میدانم اگر تو نبودی در روز روشن نیز جرات شکستن حکومت نظامی داعش را نداشتیم...
اگر تو نبودی مانند دوران سیاه شاهان خودخداپندار، به لطف کاپیتولاسیون ها، ارزشمان از یک سگ آمریکایی کمتر بود...
آنهایی که باید میدانند که تو چقدر مقتدر اما مظلومی که حرف هایت یکی پس از دیگ
متن های زیبای عاشقانه برای تبریک ازدواج
نه پهلوان هستی نه گردن کلفت محل! اما وقتی کنارم هستی…
در مقابل نگاه چپ غریبه ها،چه پناه امنیست برایم حضورت

برخی آدما هستنکه وقتی گرفتارشون میشیدیگه از آزادی بدت میادمانند تو i love u

نازنیستی امانازنین منی به فکرم نیستی امارویای منی حرفات
تلخه اماعسل منی بامن نیستی امانفس منی دوستت دارم چون عشق منی

شنیدن کلمه ”دوستت دارم” از همسر وقتی قشنگه که خودش بهت بگه
نه با زور …
نه با اخم …
و نه با تاکید؛
حت
فکرش را هم نمی کردم که این بهار بخواهد با چنین چالش وحشتناکی رو به رو شود حتی ، امسال به جای شکوفه زدن درختان شاهد جسم لخت و بی جانشان بودم .
من نمیخواهم گلایه کنم اما به یکباره احساس کردم غم سنگینی به دلم  هجوم آورده ؛ (
این روزها یکی از بزرگترین لذت های زندگیم این است که در اینترنت عکس های بهار را جستوجو کنم و از تماشایشان لذت ببرم و با تصور تماشای حقیقت این عکس ها در روزهای آینده لبخند بزنم و جانم از شوقی بی پایان لبریز بشود ...
 اما ...
وقتی برف
.
ای ساحتِ عرفانی شب،
بیا که تمام شده‌ایم؛
 
بیا که ذوقِ دمِ صبحِ گل‌های سرخ را، به باد داده‌ایم!
 
بیا که نسیم،
در ماتم بوته‌های یاس،
دیگر به دشتِ ترانه، هبوط نمی‌کند!
.
•••••••
.
ای ساحتِ عرفانی شب،
بیا که تمام شده‌ایم؛
 
بیا که زمستان، فصلِ فریبِ بهار شده است؛
 
بیا که عشق،
جایی میان حسرت و آه،
غم‌ناک‌ترین ترانه‌ی تاریخ را می‌خواند!
.
•••••••
.
ای ساحتِ عرفانی شب،
بیا که تمام شده‌ایم؛
 
بیا که تَنِ سپیدارهای کهن‌سال زمان،
بی‌تا
سلام به همسرجان ندیده و نداشته ام!✋ حال شما خوب است!؟ امیدوارم روز خود را به خوبی به پایان رسانیده باشید و اکنون که در حال استراحت کردن هستید رویای من خیالتان را پر کرده باشد فقط حواستان را جمع کنید که من دختر چادر گل گلی همسایتان یا همکار مو بلوند محل کارتان نیستم! من را احتمالا هنوز ندیده اید و دلتان را به یکباره به من نباخته اید! پس دقت کنید مرا اشتباه نگیرید! من کمی تا قسمتی این شکلی هستم، البته نه همیشه انار به دست

اجازه بدهید کمی خودمان

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها